اولین آرایشگاه -واکسن یک سالگی
این پسر گل و درست روز تولدش بردیم آرایشگاه تا موهای نازشو کوتاه کنیم خیلی می ترسیدم که اذیت کنه و نذاره آرایشگر کارش و به خوبی انجام بدهد مامان مژی یک آب نبات چوبی و یک سیب کوچک داد با خودم ببرم تا در صورت لزوم سرگرم آنها بشود که بسیار هم بدرد خورد. در آرایشگاه وقتی نشست روی صندلی آب نبات را بدستش دادم و آقا کیان آن را با کاور روش کرد تو دهانش و حسابی مشغول شد و تو آینه به خودش نگاه می کرد صداش در نمی آمد . من هم برای اینکه مبادا یک وقت نا آرامی کنه همش باهاش حرف می زدم و و با انگشتام می زدم روی میز جلوی آینه و کیان هم خودش را تکان می داد و می رقصید و به علت رقص بی موقع شازد...
نویسنده :
مروارید
13:12